خدارا ازنزدیک حس کردن ومعجزه ای درزندگی پسرعمویم
به وبلاگ من خوش آمدید
تاریخ : پنج شنبه 2 مرداد 1398
نویسنده : آرمان بهمدی

صبح زوددرخانه ی خاله ام درمشهدمشغول خوردن صبحانه بودیم که تلفن پدرم زنگ خوردوخبردادند:حال پسرعمویم ازشب قبل دل دردشدیدداشته وبدبوده وبدترشده است وحالادربیمارستان است.پدرم بلافاصله ازاوخبرگرفت وگفتندخیلی خیلی بداست.سریع به سمت نیشابورحرکت کردیم وهنوزکه ابتدای مشهدبودیم زنگ زدیم وگفتندپسرعمویم تمام کرده است.میدانیددنیاروی سرمان خراب شد.ماباسرعت زیاددرحال امدن بودیم که پلیس جاده بادانستن شرایط ماراجریمه کرد.بعدازچنددقیقه خبردادند:با شوک دادن دوباره قلبش به کارافتاده است ودوباره به ما امیددادند.درضمن او2بارتمام کرده بودوباشوک دوباره برگشته بود.اودیگربه کمارفته بودودر بخش آی سی یوی بیمارستان حکیم بستری بود.دلیل این به کمارفتن ازکارافتادن ریه های اوبود.ومافقط میتوانستیم اوراازتلویزیون وان هم روزی نیم ساعت ببینیم.روزهامیگذشت ودعاهاومناجات همه ی اشناهاراخداجواب نمیداد.پزشکان قطع امیدکرده بودندوازاهدای عضو سخن میگفتند.اماامیدهای ماهمچنان پابرجابود.دراینجافقط لطف خدابایدشامل حال پسرعمویم میشدودیگرازدست کسی کاری ساخته نبود.پس ازگذشتن13روزکه اودرکمابود،کاملابه هوش امدوبامعاینات پزشک سرشناس کشوری گفت ریه هایش به کارافتاده وتافردابه بخش داخلی منتقل میشود.وخلاصه این بودمعجزه ی خداوند




|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

[Comment_Gavator]
حسن در تاریخ : 1393/5/5/7 - - گفته است :
[Comment_Content]


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید